عکسهای فراموش نشدنی
گلها به خود می بالند که زینت حضورشان شده ای سیندرلای ملوسم، شاهزاده خوشبخت قصه ها با کرور کرور الماس هم بیاید بهای لبخند نمکینت را نخواهد توانست بپردازد مامان شهلا برای ایجاد این کمدی الهی کل تهران را زیر پا گذاشت، عینک برای صورت کوچکت مگر پیدا می شد؟! به راستی پاداشی؟ جایزه ای؟ رشوه ای؟ چیستی فرشته جان؟ پروفسور معصومم می خواهد به تنهایی میانگین مطالعه جهانی را بالا ببرد خوشا به حال دانلد داک که اینچنین وجد معصومانه ای را می تواند در تو ایجاد کند ...